همشهری آنلاین - نصیبه سجادی: سال ۱۳۰۵ «رضا کاشفی برجسته» معروف به «رضا یوسفخان» زورخانه نیروشادی را به مبلغ ۲ هزار تومان میخرد و نامش را زورخانه «نیروشادی» میگذارد. بعد از فوت او در سال ۱۳۴۹ پسرش اکبر و هماکنون «وحیدرضا برجسته» زورخانه را اداره میکند و همچنان آن را با هزینه شخصی، سرپا نگه داشته است.
قصههای خواندنی تهران را اینجا ببینید
زورخانه نیروشادی سالها انتخاب اول و آخر پهلوانان، داشمشدیهــا و لـــوطیها برای ورزش کردن و گره از کار نیازمندان گشودن، بود؛ پهلوانانی مانند «مهدیقصاب» ، «حسین اسماعیلپور» معروف به «رمضانیخی»، برادران «حاجیعباسی»، «طیب حاجرضایی»، پهلوان «دلاور» و خیلیهای دیگر. «غلامرضا تختی» هم به این زورخانه میآمد. این را پهلوان «مسعود آیینهچی»، قهرمان سنگ و کباده و میانداری اسبق کشور، میگوید: «من آن سالها به زورخانه کوچه «غریبون» میرفتم. خودم ندیدم، ولی شنیدهام سالهای ۱۳۴۳ یا ۱۳۴۴ تختی به این زورخانه آمده است. مهدیقصاب هم بچه «سرپولک» بود. گردنگشی بود برای خودش. پیرمرد شده بود که او را دیدم. او هم میآمد اینجا ورزش میکرد.»
مهدیقصاب و راز سیلی خوردنش
وحیدرضا برجسته از داستان لوطیگری پهلوانان آن روزگار مانند «مهدیقصاب» یاد میکند: «ماجرای سیلی خوردن مهدیقصاب را کم و بیش همه شنیدهاند. خودم هم از بزرگان این ورزش شنیدهام. گویا یکی از جوانان میخواسته با دختر مورد علاقهاش ازدواج کند، ولی دختر شرط گذاشته بود که باید یک سیلی به مهدیقصاب بزنی. جوان همین را به مهدیقصاب میگوید و او برای اینکه این وصلت صورت بگیرد، میگوید بیا و پیش همه یک سیلی به من بزن. این ضعف نیست. رسم پهلوانی و سجایای اخلاقی است که در زورخانه آموزش داده میشد.»
زورخانههای بیفروغ
زورخانهها ( ۷-۸ زورخانه سال ۱۳۴۰ در بازار مولوی فعال بود) در نبود حمایت سازمانهای متولی، یکی یکی تعطیل و تخریب میشوند. زورخانه نیروشادی هم از این امر مستثنا نیست. وحیدرضا برجسته نوه بانی اولیه زورخانه، همراه پسرعمو و یکی از عموهایش چند سالی است چراغ زورخانه نیروشادی را با هزینه شخصی روشن نگه داشتهاند، ولی تا کجا میتوانند با چنین شرایطی ادامه و جواب ورثه را بدهند که مایل به فروش اینجا هستند، خدا عالم است.
نظر شما